سومین نقاشی:

جدایی آبها از زمین

جدایی زمین از آب ها سومین نقاشی از مجموعه آثار آفرینش میکل آنژ در کلیسای سیستین است. میکل آنژ به زیبایی هر چه تمام‌تر لحظه‌ای حیاتی را به تصویر می‌کشد که در آن زمین با عظمت و وقار از دل آب‌ها برمی‌خیزد.

نقاشی میکل آنژ، به عنوان یک اثر هنری، تنها یک تصویر نیست؛ بلکه روایت‌گر داستانی عمیق از زندگی، آفرینش و معنای وجود است. این اثر، با تمام پیچیدگی‌هایش، به ما یادآور می‌شود که در دنیای طبیعی، هر جدایی می‌تواند سرآغاز یک تحول و تولدی نو باشد. جدایی زمین از آب‌ها، نه فقط یک پدیده طبیعی، بلکه تجسمی از عشق، تلاش و زیبایی نهفته در کائنات است که از دل تضادها به وجود می‌آید.

اگر به بررسی کامل نقاشی های سقف کلیسای سیستین علاقمند هستید شما را به مطالعه این مقاله دعوت میکنم: آواز سکوت؛ کاوش در روایت های پنهان سقف کلیسای سیستین

نمادشناسی اثر

روح خدا با لشکر آسمانی بر فراز آبها حرکت می کند. این نقاشی دیواری مرحله ای را قبل از خلقت انسان به تصویر می کشد. سه فرشته وسط در خرقه کیهانی پنهان شده اند، گویی تثلیث مقدس را نشان می دهند. و گویی او روح جهانی را تجسم می بخشد، شکل خدای پدر با دستان قدرتمندش تقریباً تمام فضا را پر می کند. رئالیسم میکل آنژ که از همزیستی شگفت‌انگیز قرون وسطی و باستان تغذیه می‌شود، مکان، وظیفه و سرنوشت انسان را در سفر به سرچشمه هستی به خوبی بیان می‌کند. هنر او تجسم روح، اراده آزاد، و قید و بندهای گناه و شر را که به طرز منحرفی تحمیل شده است را به تصویر می کشد.

تاریخچه نقاشی نیز جذاب است. میکل آنژ چهار سال روی طاق کلیسای سیستین کار کرد و این نقاشی یکی از آخرین نقاشی هایی بود که او به پایان رساند. علاوه بر این، میکل آنژ در حین کار روی خرک، مشکلاتی از نظر سلامتی داشته است که کار او را سخت کرده و دردسرهای زیادی برای او به همراه داشته است. در مورد جنبه‌های کمتر شناخته شده، اعتقاد بر این است که میکل آنژ به دلیل ارتفاعی که در آن کار می‌کرد، مجبور بود برخی از جزئیات نقاشی را بداهه بنویسد. به گفته برخی از کارشناسان، به دلیل سختی کار در قسمت بالایی طاق، نقش خدا نسبت به سایر پیکره‌های موجود در اثر انتزاعی‌تر و با جزئیات کمتری نقاشی شده است.

این نقاشی خلقت جهان را به تصویر می کشد که خداوند آب ها را از زمین جدا می کند. در بالای تابلو، شما می توانید خدا را در محاصره فرشتگان ببینید، در حالی که در پایین، شخصیت های آدم و حوا دیده می شوند. این ترکیب متقارن و متوازن نمونه ای از تبحر میکل آنژ در خلق آثار به یاد ماندنی است.

در این اثر هنری، میکل آنژ صحنه‌ای پویا از روایت کتاب مقدس را به تصویر می‌کشد که در آن خدا در عمل جداسازی زمین و آب به تصویر کشیده شده است.

کتاب مقدس، متنی جاودانه و قابل احترام، در صفحات خود روایت های عمیقی را جای داده است که بینش عمیقی را در مورد ریشه های جهان ما ارائه می دهد. یکی از این آیاتی که تخیل را مجذوب می‌کند و جرقه‌های تفکر را برمی‌انگیزد، پیدایش 1: 9 است که می‌خواند: «و خدا گفت: آب‌های زیر آسمان در یک مکان جمع شوند و خشکی ظاهر شود، و چنین شد.» این آیه که در فصول آغازین کتاب پیدایش جای گرفته است، سنگ بنای خلقت گرایی ای است که هم قدرت الهی خدا و هم ظهور جهان فیزیکی را که ما می شناسیم در بر می گیرد.

 

تحلیل روان شناختی اثر

جدایی زمین از آب‌ها می‌تواند نماد جدایی‌های درونی و بیرونی در روان انسان باشد. این جدایی می‌تواند نشان‌دهنده‌ی تلاش فرد برای تفکیک احساسات و تفکرات خود باشد. بسیاری از افراد با درگیری‌های روانی و عاطفی مواجه‌اند که در آن‌ها سعی دارند احساسات خود را از واقعیت‌های زندگی تفکیک کنند. این نقاشی می‌تواند نمایانگر این تلاش برای ایجاد مرزهای مشخص میان احساسات و واقعیت‌ها باشد.

جدایی زمین از آب‌ها به عنوان یک عمل آفرینش، به طور نمادین نشان‌دهنده‌ی فرایند تغییر و تحول در زندگی انسان است. این اثر می‌تواند نشان‌دهنده‌ی چرخه‌های طبیعی زندگی باشد: تولد، رشد، جدایی و تغییر. از نظر روانشناختی، تغییرات در زندگی فردی می‌تواند منجر به اضطراب و سردرگمی شود، اما در عین حال فرصتی برای رشد و شکوفایی نیز فراهم می‌آورد.

در لحظه‌ی جدایی زمین از آب‌ها، زمین به تنهایی و در عین حال با زیبایی و شکوه خود به تصویر کشیده می‌شود. این مسأله می‌تواند به احساس تنهایی و انزوا در انسان اشاره کند. هر فردی ممکن است در زندگی خود احساس کند که از دیگران جدا شده و در جستجوی هویتی مستقل است. این جدایی، هرچند ممکن است دردناک باشد، اما می‌تواند به درک عمیق‌تری از خود و جهان منجر شود.

این اثر همچنین نماد تضاد بین زمین و آب، ثبات و سیالیت، عقل و احساس است. این تضاد می‌تواند به چالش‌های روانی که انسان در زندگی با آن‌ها مواجه است، اشاره کند. افراد ممکن است در تلاش برای برقراری تعادل میان جنبه‌های مختلف وجود خود باشند. این نقاشی می‌تواند نمایانگر این تلاش باشد که چگونه فرد می‌تواند از تضادها عبور کند و به تعادل برسد.

نقاشی میکل آنژ به عنوان یک عمل خلاقانه، می‌تواند به قدرت آفرینش در انسان اشاره کند. خلاقیت نه تنها به معنای خلق آثار هنری، بلکه شامل ایجاد تغییرات مثبت در زندگی و غلبه بر چالش‌های روانی است. این جدایی می‌تواند نماد فرایند آفرینش درونی فرد باشد که از دل تضادها و جدایی‌ها، فرصت‌های جدید و ایده‌های نو به وجود می‌آید.

بررسی بر اساس نظریه فروید و یونگ

این اثر بدیع را می توان از ابعاد روانکاوانه و همچنین با تکیه بر نظریات کارل یونگ، روانشناس مشهور، بررسی کرد. یونگ با تأکید بر مفاهیم ناخودآگاه جمعی، نمادها و آربیتراژی، به تحلیل عمیق‌تری از این اثر پرداخته و آن را در بستر روانشناسی انسانی و تجربیات درونی قرار می‌دهد. در ادامه، به بررسی این نقاشی از منظر روانکاوی و نظریه‌های یونگ می‌پردازیم.

از دیدگاه یونگ، هنر به عنوان یک راه بیان ناخودآگاه جمعی عمل می‌کند. نقاشی جدایی زمین از آب‌ها می‌تواند نمادین از تضاد و جدایی دو عنصر اصلی طبیعی باشد: زمین (ثبات، ساختار) و آب (تغییر، سیالیت). این جدایی نمادی از دو جنبه اصلی وجود انسان است؛ یکی جنبه‌های مستحکم و قابل پیش‌بینی زندگی و دیگری جنبه‌های ناپایدار و تغییرپذیر. یونگ معتقد بود که نمادها، حامل پیام‌های عمیق روانی هستند. در این اثر، زمین به عنوان نماد خودآگاهی و هویت مستقل، و آب به عنوان نماد ناخودآگاه و احساسات در نظر گرفته می‌شود. این جدایی می‌تواند نمایانگر تلاش انسان برای ایجاد تعادل میان خودآگاهی و ناخودآگاه باشد.

یونگ به فرآیند فردیت (Individuation) اشاره می‌کند که شامل یکپارچگی جنبه‌های مختلف وجود انسان است. نقاشی میکل آنژ می‌تواند به عنوان نمایانگر این فرآیند در نظر گرفته شود، جایی که زمین (خود) از دل آب‌ها (ناخودآگاه) بیرون می‌آید. این جدایی به نوعی نماد تلاش فرد برای شناخت و پذیرش جنبه‌های مختلف خود است. تضاد میان زمین و آب می‌تواند نمایانگر درگیری‌های درونی فرد باشد. فرد در تلاش برای ایجاد هویت و رسیدن به خودآگاهی ممکن است با احساسات و ترس‌های خود (آب) مواجه شود. این نقاشی، تلاش برای ایجاد هارمونی و هم‌زیستی میان این دو جنبه را به تصویر می‌کشد.

یونگ بر مفهوم “سایه” تأکید می‌کند که به جنبه‌های ناپسند و پنهان وجود انسان اشاره دارد. در این اثر، آب‌ها می‌توانند به عنوان نمایانگر سایه، احساسات سرکوب شده و عناصر ناپایدار وجود انسان تعبیر شوند. جدایی زمین از آب‌ها به معنای مواجهه با این سایه‌ها و پذیرش آن‌هاست. با بالا آمدن زمین از آب‌ها، نقاشی می‌تواند به ما یادآوری کند که پذیرش و شناخت سایه‌ها، بخشی از فرآیند رشد و آفرینش هویت است. این جدایی به نوعی نمایانگر تلاش انسان برای عبور از ترس‌ها و ضعف‌ها و دستیابی به خویشتن واقعی‌اش است.

از دیدگاه یونگ، اسطوره‌ها و روایت‌های فرهنگی به ما در درک مسائل وجودی کمک می‌کنند. نقاشی جدایی زمین از آب‌ها می‌تواند به عنوان یک روایت اسطوره‌ای در نظر گرفته شود که از زوایای مختلف، تجربیات انسانی را به تصویر می‌کشد. این روایت به ما نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها همواره در جستجوی هویت و تعادل میان جنبه‌های مختلف وجود خود هستند. این اثر به معنای آفرینش نیز می‌تواند تحلیل شود. یونگ معتقد است که خلاقیت بخشی از فرآیند فردیت و رشد است. جدایی زمین از آب‌ها به نوعی نماد تولد و آفرینش یک هویت جدید است. این جدایی، نه تنها از نظر طبیعی، بلکه از نظر روانی نیز نمایانگر لحظه‌ای است که فرد تصمیم می‌گیرد تا از دنیای ناآشکار و ناپایدار (آب) به سوی دنیای مشخص و مستحکم (زمین) گام بردارد.

در بررسی روانکاوانه از منظر نظریات زیگموند فروید، می‌تواند به عنوان یک نمایانگر از درگیری‌های درونی، نهادهای روانی و نمادگرایی جنسی تحلیل شود. فروید با تأکید بر ناخودآگاه، نیازها و تمایلات پنهان انسان، ابزار مناسبی برای تفسیر این اثر هنری فراهم می‌آورد. در ادامه، به تحلیل این نقاشی از دیدگاه فروید می‌پردازیم.

فروید به مسائل جنسی و تمایلات غریزی توجه خاصی دارد. آب‌ها به عنوان نماد زنانگی و زمین به عنوان نماد مردانگی می‌توانند تفسیر شوند. جدایی میان این دو عنصر می‌تواند به کشمکش‌های جنسی و عاطفی اشاره کند. این تصویر می‌تواند نشان‌دهنده‌ی دو جنبه‌ی اصلی از وجود انسان باشد: تمایلات غریزی و نیاز به ایجاد ساختار و هویت. در این چارچوب، جدایی زمین از آب‌ها می‌تواند به چالش‌های ناشی از برقراری روابط بین جنبه‌های مختلف جنسیت اشاره کند. این جدایی می‌تواند به نوعی نمایانگر فرآیند کشف هویت جنسی و تلاش برای ایجاد تعادل میان تمایلات غریزی و نیاز به ساختار باشد.

از دیدگاه فروید، آب‌ها می‌توانند به عنوان نمایانگر ناخودآگاه انسان در نظر گرفته شوند. ناخودآگاه شامل افکار، احساسات و تمایلاتی است که در سطح آگاهی نیستند، اما تأثیر عمیقی بر رفتارها و تصمیمات انسان دارند. جدایی زمین از آب‌ها به نوعی نمایانگر فرآیند آگاه شدن از ناخودآگاه و شناخت تمایلات پنهان است. این جدایی می‌تواند به تلاش فرد برای درک و پذیرش احساسات و تمایلات خود اشاره کند. به عبارت دیگر، فرد باید برای به دست آوردن خودآگاهی، با جنبه‌های پنهان وجود خود (آب) روبه‌رو شود.

فروید به تعارضات روانی تأکید دارد و این اثر می‌تواند نماد این تعارضات باشد. جدایی زمین از آب‌ها به نوعی نمایانگر تلاش برای ایجاد توازن میان خواسته‌های غریزی و محدودیت‌های اجتماعی است. این تصویر می‌تواند نشان‌دهنده‌ی کشمکش‌های درونی انسان در تلاش برای هماهنگ‌سازی تمایلات غریزی و نیاز به نظم و ساختار باشد.

 

بررسی این اثر از نقطه نظر آسترولوژی تکاملی

این اثر به وضوح بیانگر مضامین عمیق فلسفی و دینی است و می‌توان آن را از منظر آسترولوژی تکاملی نیز بررسی کرد.

نور و تاریکی: یکی از مفاهیم مرکزی در آسترولوژی، تضاد بین نور و تاریکی است. نور به‌عنوان نماد آگاهی، حقیقت و روشنگری در نظر گرفته می‌شود، در حالی که تاریکی نماد جهل، عدم آگاهی و چالش‌ها است. در این اثر، جدایی زمین از آب‌ها به نوعی جدایی آگاهی از ناآگاهی را نیز نشان می‌دهد. آب‌ها و زمین به‌عنوان نمادهای عناصر مختلف طبیعی، نمایانگر جنبه‌های مختلف وجود انسان و طبیعت هستند. این عناصر در آسترولوژی به نشانه‌های مختلف زودیاک مرتبط می‌شوند و تأثیرات روانی و روحی خاصی را بر انسان‌ها دارند.

در آسترولوژی، آب به احساسات، غریزه و روابط عاطفی مرتبط است. این عنصر می‌تواند به عمق و غنای تجربه انسانی اشاره کند و به نوعی به روابط و تعاملات انسانی اشاره دارد. زمین نماد ثبات، واقع‌گرایی و جسمانیت است. این عنصر به مسایل مادی و تلاش برای تأمین نیازهای اولیه زندگی مربوط می‌شود.

همچنین این اثر می‌تواند نشان‌دهنده سفر انسان به سوی رشد و کمال باشد. جدایی زمین از آب‌ها می‌تواند به فرآیندهایی اشاره داشته باشد که انسان‌ها در آن به کشف هویت واقعی خود و درک عمیق‌تری از وجود خود پرداخته و در نتیجه به سمت آگاهی و روشنایی پیش می‌روند.

در نهایت نقاشی این نقاشی نه‌تنها به‌عنوان یک اثر هنری، بلکه به‌عنوان یک سفر انسانی به سوی کمال و خودشناسی، درخشان است. این اثر، ما را به تفکر واداشته و به ما یادآوری می‌کند که هر جدایی و هر چالشی، فرصتی برای رشد و تحول است. در این جست‌وجو برای نور و آگاهی، ما نیز می‌توانیم همچون زمین و آب‌ها، در آغوش یکدیگر قرار بگیریم و به سوی کمال و حقیقت حرکت کنیم.

مهدی کریمیمشاهده نوشته ها

Avatar for مهدی کریمی

مهدی کریمی هستم‌. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و در حال حاضر خردجوی آسترولوژی تکاملی مدرسه آسترولوژی ونوس. رسالت بنده در این راه رشد و گسترش میزان دانایی علاقمندان به این رشته از آسترولوژی میباشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *