یکی از شما به من خیانت خواهد کرد.

عیسی،خطاب به شاگردانش در شب پیش از اعدام. موجی از احساسات اتاق را در برگرفت؛شوک،سردرگمی،غم و ترس. این لحظه در شاهکار لئوناردو داوینچی «شام آخر» به تصویر کشیده شده است. داوینچی واکنش های شاگردان را به صورت امواجی نشان میدهد که از تاثیر عاطفی سخنان عیسی منتشر میشوند. این امواج در دو گروه سه نفره از شاگردان در هر طرف عیسی در تصویر دیده میشوند و در این مقاله همزمان به دیدگاه هنری ، حالات انسانی (روانشناختی) و نماد گرایی اثر شام اخر میپردازیم.

 با اثر شام آخر آشنا شویم

شام آخر از داستان کتاب مقدس درباره عیسی و دوازده شاگردش که جشن عید فصح را برگزار می ‌کردند، الهام گرفته است. چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا داستان گردهمایی شاگردان و عیسی را در یک اتاق روایت می‌ کنند که صحنه نقاشی در آن رخ میدهد. در این هنگام، عیسی آیین عشای ربانی را بنیان نهاد، نان و شرابی را با شاگردانش به اشتراک گذاشت که آن را بدن و خون خود خواند و اعلام کرد که یکی از شاگردان به او خیانت خواهد کرد.

در شام آخر،عیسی در وسط میز نشسته و شش حواری در سمت راست و شش نفر دیگر در سمت چپ او قرار دارند. همه آن ‌ها در یک طرف میز نشسته یا ایستاده‌ اند. اتاق به شکلی متقارن طراحی شده است، با چهار پرده دیواری در هر طرف و سه در،در سمت چپ، و چهار شکل کمی کوچک ‌تر و مشابه در سمت راست.

سر عیسی با بزرگ‌ ترین پنجره از سه پنجره‌ ای که به طور متقارن روی دیوار پشتی قرار دارند، قاب شده است. نقطه محو شدن خطوط به سمت شقیقه راست او میرسد، جایی که تمام خطوط متقاطع به آنجا ختم میشوند.پیکره‌ ها تقریباً نیمی از ارتفاع اتاق را اشغال کرده‌ اند و بخش بزرگی از فضای جعبه‌ مانند اتاق، شامل سقف و دیوارهای کناری و پشتی، نشان داده شده است پیکره ‌های پیش ‌زمینه به چهار گروه سه‌ نفره تقسیم شده‌ اند.هر شاگرد حالتی متفاوت از دیگری دارد؛ برخی ایستاده و بیشتر آن‌ها نشسته‌ اند. آن‌ها با یکدیگر صحبت میکنند، اشاره میکنند و نگاه بیننده را به مرکز، جایی که عیسی نشسته، هدایت میکنند.

 

 

تحلیل روانشناختی تابلوی شام اخر اثر داوینچی- مدرسه آسترولوژی ونوس
 تابلوی شام اخر اثر داوینچی- مدرسه آسترولوژی ونوس

با مشاهده اتاق، این اثر توهمی از گسترش فضای واقعی اتاق ایجاد میکند که این امر به دلیل استفاده لئوناردو از اصول علمی پرسپکتیو است. پیش از آنکه جنگ به سالن غذا خوری که نقاشی دیواری در آن قرار دارد آسیب برساند، پنجره‌ هایی در سمت راست عیسی نور را به داخل اتاق وارد میکردند، و منبع نور در شام آخر نیز از همان جهت می‌ آید. دراین اثر، توجه زیادی به عیسی معطوف شده است.عیسی، تنها چهره آرام نقاشی، به سمت دست چپ خود نگاه میکند.او ثبات بیشتری پیدا کرده زیرا فرم بدنش با سر و دستان بازش یک مثلث ایجاد میکند. آرامش او در تضاد با احساسات و واکنش‌های پویای حواریون بیشتر برجسته میشود. او با پنجره پشتی تاکید بیشتری پیدا کرده و علاوه بر پرسپکتیو هم‌ گرا، حالت‌ ها، حرکات و نگاه‌ های مختلف شاگردان نگاه بیننده را پیوسته به او بازمی ‌گرداند. او هم فضای بصری بیشتری نسبت به هر چهره دیگری دارد و هم کمی بزرگ‌ تراست.علاوه بر این، پس از بازسازی اخیر توسط بارسیلون، مشخص شد که پرده آبی عیسی توسط لئوناردو با ضخیم‌ ترین لایه از لاجورد، یک رنگدانه گرانبها و ارزشمند دوره رنسانس، نقاشی شده است.

تحلیل روانشناختی تابلوی شام اخر اثر داوینچی- مدرسه آسترولوژی ونوس

حواریون توسط اشتاینبرگ از چپ به راست به این ترتیب شناسایی شده‌ اند« برتلما،یعقوب کوچک، اندریاس،یهودا، پطرس، یوحنا، توما، یعقوب بزرگ، فیلیپ،متی،تدی و شمعون»

تحلیل روانشناختی تابلوی شام اخر اثر داوینچی- مدرسه آسترولوژی ونوس

لئوناردو از نشانه‌ های کتاب مقدس و داستان‌ های غیررسمی برای ارائه ویژگی‌ های بصری به هر شخصیت استفاده کرده است. برتلما، که گفته میشود زنده زنده پوست کنده شده، چاقویی را به طور مستقیم از سمت پطرس به سوی خود میبیند. همچنین افسانه‌ ای دیگر وجود دارد که برتلما به صلیب کشیده شده است. در شام آخر، پای برتلما در حالی که ایستاده،در حالت صلیبی است. لئوناردو،که مشاهده ‌گری بزرگ بود،به سختی اجازه می ‌داد یک حالت ایستادن نا متعارف در نقاشی ‌اش وارد شود مگر آنکه معنای بزرگ ‌تری را منتقل کند.اندریاس، که با به صلیب کشیده شدن به شهادت رسیده، دستانش را به طرز برجسته ‌ای در جلوی خود بلند کرده است که ممکن است به مرگ او اشاره کند. یهودا، حواری که عیسی را برای ۳۰ سکه نقره فروخت، کیسه پولی را در دست گرفته و نمکدان را واژگون کرده است، که یا اشاره به پیش‌ بینی یک فال بد دارد.

علاوه براین، در نقاشی گردن یهودا به طور غیرعادی کشیده نشان داده شده است، که شاید پیش ‌گویی از خودکشی او یا حلق ‌آویز شدن پس از دستگیری عیسی باشد.

شایعاتی وجود دارد که یوحنی همان مریم مجدلیه،فردی است که در سمت راست عیسی نشسته است.همچنین شایعه شده که دو صندلی آن‌ طرف ‌تر یک کودک مخفی به‌ صورت پنهانی طراحی شده است. برخی حتی ادعا میکنند که مریم مجدلیه به ‌گونه‌ ای در کنار عیسی قرار دارد که انگار سرش را برای آرامش بر شانه او گذاشته است، و کودک نیز بین آن‌ ها جای میگیرد. این نظریه‌ ها نشان میدهند که عیسی و مریم مجدلیه ممکن است پیش از مصلوب شدن،در خفا فرزندی داشته باشند.
اما حقیقت چیست؟ شخصیت سمت راست عیسی، یوحنا حواری است یا مری مجدلیه؟

این شایعه به این دلیل ایجاد شده که یوحنا در نقاشی شبیه زنی به نظر میرسد، اما این صرفاً سبکی از طراحی است که لئوناردو گاهی مردان را با موهای بلند و ویژگی‌های لطیف به تصویر میکشید.اگر لئوناردو واقعاً مری مجدلیه را در نقاشی آورده بود، احتمالاً به جرم بدعت ‌گذاری به دار آویخته میشد یا تا پایان عمر زندانی میشد.

شما چطور فکر میکنید؟

در کتاب انجیل یوحنا، پطرس به سمت یوحنا خم میشود تا از او بخواهد که کشف کند کدام یک از حواریون به عیسی خیانت خواهد کرد.یوحنا، که به‌ طور سنتی در کنار عیسی نشسته و اغلب به‌ عنوان شخصی در حال خواب، با ظاهری تقریباً زنانه به تصویر کشیده میشود، ممکن است در حال ضعف نشان داده شده باشد.او دستانش را به هم فشرده، که شاید پیش ‌گویی از نقش او به‌ عنوان شاهدی بر مصلوب شدن باشد.

 

 

نگاه زیباشناسانه داوینچی به نقاشی شام آخر

 

لئوناردو در یادداشت های خود اینگونه نوشته است:

«شایسته‌ ترین شخصیت،آن است که با کنش خود، بیشترین بیان از احساسات روح را به نمایش بگذارد»

واضح است که پس از شنیدن این گفته‌ ها از خود لئوناردو، روایت نه تنها صحنه بلکه هر شخصیت، اهمیت بسیار زیادی در آماده‌ سازی‌ های او برای نقاشی داشته است،علاوه بر ایده‌ های خاص او درباره نقاشی شام آخر، لئوناردو با شدت استدلال میکند که نقاشی به طور کلی باید به عنوان کاری از ذهن تلقی شود نه فقط  کاری از دست.

لئوناردو به طور مشخص استدلال میکند که نقاشی مانند علم فلسفه است، زیرا تمام جزئیات طبیعت و طبیعت مشاهده‌ شده را توصیف میکند. بنابراین، اگر کسی نقاشی را تحقیر کند، طبیعت و در نتیجه اختراع خداوند را تحقیر کرده است.

او همچنین استدلال میکند که نقاشی شبیه علم هندسه و نجوم است زیرا با خطوط  و پرسپکتیو آغاز میشود. وی ادعا میکند که نقاشی برتر از علوم دیگری است که میتوان آ‌نها را بازتولید کرد، مانند کتاب‌ های چاپ‌ شده، زیرا هیچ شاگردی نمیتواند اثر هنرمند دیگری را به طور دقیق بازتولید کند.

او به ویژه به علم شعر حمله میکند؛ لئوناردو بیان میکند که نقاشی شعری است که دیده میشود و شنیده نمیشود،و شعر نقاشی ‌ای است که شنیده میشود و دیده نمیشود.او استدلال میکند که وقتی کلمات بیان شوند، شعر از بین می‌ رود، در حالی که تصویر یک نقاشی باقی می‌ ماند. او اظهار میکند که مردم ترجیح می ‌دهند حس شنوایی را از دست بدهند تا حس بینایی،و بنابراین استدلال میکند که بینایی حسی برتر برای درگیر شدن است. درباره علم موسیقی، او ادعا میکند که تناسب‌ های هارمونیک زمانی بهتر هستند که دیده شوند، مانند چهره یک فرشته، زیرا باز هم به چشم خدمت میکنند که حس برتر است.در این استدلال‌ ها، لئوناردو تلاش نمیکند تا وضعیت موضوعات مذکور را کاهش دهد، بلکه تلاش دارد نقاشی را به موقعیتی برابر یا حتی بالاتر از این هنرهای آزاد شناخته‌ شده ارتقا دهد.

 

لئوناردو از ایده تناسب‌ های کامل یا الهی الهام گرفته بود.او نه تنها مالک نسخه ‌ای از معماری ویتروویوس بود، بلکه فرم کامل توصیف‌ شده توسط ویتروویوس که معتقد بود زیبایی در طبیعت یافت میشود و بیشتر در تناسب کامل بدن انسان نمود پیدا میکند را در نقاشی های خود ترسیم کرد.

مجموعه دیگری از تناسبات الهی که لئوناردو به آن‌ ها توجه داشت، تناسبات موسیقیایی تعریف ‌شده توسط فیثاغورس بود.

این تناسبات مربوط به فاصله‌ های موسیقیایی اکتاو (2:1)، پنجم کامل (3:2)، و چهارم کامل (4:3) است. این نسبت‌ ها 1:2، 2:3 و 3:4 هستند و اگر بسط داده شوند، تبدیل به 3:4:6:12 میشوند که با فواصل موسیقیایی مطابقت دارند.

این تناسبات به ایده ‌های زیبایی‌ شناسی الهی نزدیک هستند، جایی که نظم و هماهنگی طبیعت، چه در شکل بدن انسان و چه در موسیقی،به عنوان بازتابی از نظم جهانی دیده میشوند. لئوناردو از این اصول در آثارش

استفاده کرد تا هم تعادل بصری و هم هماهنگی طبیعی را به تصویر بکشد این دیدگاه‌ ها نشان میدهند که چگونه لئوناردو نه تنها یک هنرمند بلکه یک متفکر و نظریه‌ پرداز عمیق در مورد ارتباط بین هنر، علم، و طبیعت بود.

نسبت‌ های چهارم کامل (3:4)، پنجم کامل (3:2 یا 2:3 یا 4:6)، و اکتاو (2:1 یا 1:2 یا 6:12) به عنوان یک اصل نظم‌ بخش در طبیعت دیده میشوند. لئوناردو به‌ عنوان یک ناظر طبیعت،«نسبت عددی 12:6:4:3 را به ‌عنوان یک اصل نظم‌ بخش فرموله کرد که نه‌ تنها آن را در فضای بصری کشف کرده بود بلکه در نسبت‌ های موسیقیایی پیش ‌تر اشاره‌ شده نیز یافت»

جیووانی ماریاپالا، موسیقیدان ایتالیایی، پیامی موسیقیایی را در نقاشی شام آخر کشف کرد.او خطوطی میان عناصر نقاشی،کشید و دریافت که هر کدام از این عناصر مانند دستان حواریون یا نان‌ ها، یک نت موسیقی را نمایان میکنند. با معکوس کردن نت‌ ها، او یک قطعه موسیقی 42 ثانیه‌ ای خلق کرد که به نظر میرسد یک سرود مذهبی باشد.
این کشف ممکن است اولین رمز واقعی پنهان در “شام آخر” باشد،

اما هدف لئوناردو از این پیام چه میتواند باشد؟

 

 

نگاه روانشناختی لئوناردو به اثر

در اواخر قرن پانزدهم، با یک درام روانشناختی پرشور و گرم؛

چه چیزی در این اثر چشمگیر و تنگاتنگ است؟
۱۳نفر دور یک میز بلند جمع شده‌ اند و درگیر لحظه‌ ای دراماتیک هستند. چه اتفاقی رخ داده است؟

وحدت و درام، ویژگی‌ های اساسی هستند که شام آخر لئوناردو را متمایز میکند. وحدت در گروه‌ بندی‌ های ترکیبی او، صحنه‌ ای دشوار را که هر هنرمندی برای جذاب ‌کردن آن تلاش میکند، به هماهنگی بصری و ریتم تبدیل میکند. درام ایجاد شده از انتخاب لحظه یا لحظاتی که حواریون هرکدام به شیوه‌ ای متفاوت واکنش نشان میدهند، ما را به داستان ‌های فردی هر یک از آن‌ ها وارد میکند و از نظر احساسی تأثیرگذار است، چیزی که در آثار هنرمندان پیشین و معاصر او دیده نمیشد. لحظاتی که نقاشی شده ‌اند، نبوغ لئوناردو به‌ عنوان یک داستان‌ گو را به تصویر میکشند. لئوناردو به جای نمایش مسیح در حال تکه کردن نان، لحظه‌ ای را نشان میدهد که مسیح اعلام میکند یکی از حاضرین به او خیانت خواهد کرد. این انتخاب باعث شده است که ما طیف کاملی از احساسات انسانی را در واکنش‌ های حواریون ببینیم، سردرگمی، غم، شگفتی، نگرانی و انکار.

بسیاری از مورخان پیشنهاد میکنند که لحظه به تصویر کشیده ‌شده،اعلام عیسی است که یکی از حواریون به او خیانت خواهد کرد، این صحنه همچنین میتواند نشان‌ دهنده شگفتی آن‌ ها در اولین ضیافت عشای ربانی، لحظه‌ ای که در میان خود بحث میکنند که کدام یک از آن‌ها بزرگ ‌تر است، یا حتی هر سه تفسیر را به ‌طور همزمان القا کند اما عیسی در این میان آرام باقی می ‌ماند بی‌ اعتنا به واکنش‌ ها و احساسات حواریون دستان عیسی به سمت نان و شراب اشاره میکنند و تصویر شام عشای ربانی را به یاد می‌ آورند. دست راست او نیز به سمت ظرفی حرکت میکند که یهودا یا به آن دست دراز کرده یا از آن دوری میکند.

این صحنه برگرفته از داستان کتاب مقدس است، جایی که عیسی در پاسخ به پرسش اینکه کدام یک از شاگردان به او خیانت خواهد کرد، میگوید:«آن که با من دست در ظرف فرو برد، همان به من خیانت خواهد کرد.( متی ۲۶:۲۳ )

مسیح در مرکز صحنه با حالت آرام و استوار قرار دارد، در حالی که دیگران با ژست‌ های مختلفی احساسات خود را بیان میکنند. یهودا که به او خیانت میکند، در سایه قرار گرفته و کیسه پولی را در دست دارد که نشانه‌ ی ۳۰ سکه نقره است. برتولومیو و سیمون بی ‌نهایت سردرگم به نظر می ‌رسند و گویا به دنبال پاسخ از یکدیگر هستند. جیمز کوچک و اندرو کاملاً در شوک و ناباوری هستند در ادامه، پطرس خشمگین به نظر میرسد و گویا میخواهد مسیح را محافظت کند. یهودا، که می‌ دانیم خیانتکار است، با حالتی تسلیم‌ شده و پر از غم و اندوه واکنش نشان میدهد. در سمت راست مسیح، یعقوب بزرگ ‌تر دستانش را با خشم باز کرده است، در حالی که فیلیپ دستانش را با نگرانی به سمت داخل میبرد.

او، مطابق با روایت انجیل، به نظر میرسد می‌ پرسد:«آیا این من خواهم بود؟»

در اینجا، داوینچی نه تنها تصویری دقیق از سه ‌بعدی ‌بودن، توهم فضایی و هندسه ارائه میدهد، بلکه یک درام احساسی و روان‌ شناختی را نیز به تصویر میکشد. چیزی که  به‌ ویژه در این نقاشی زیباست، این است که داوینچی نه تنها از حالت چهره‌ ها برای انتقال احساسات استفاده کرده است، بلکه در یک سبک ایتالیایی خاص، از حرکات دست نیز بهره برده است.این حرکات فوق‌ العاده گویا هستند و احساسات هر یک از حواریون را به‌ خوبی منتقل میکنند.حرکات و حالت‌ های آن‌ها همچنین بازتاب‌ دهنده انسانیت است.همانطور که داوینچی خودش گفته: « برای اینکه به دستان خود حالتی دلپذیر ببخشید، به اطراف خود نگاه کنید.»  این حرکات همان جادویی است که پشت این نقاشی وجود دارد.برای اولین بارشخصیت ‌های کتاب مقدس با حرکات و حالت‌ ها نمایش داده میشوند.که بسیار واقعی، حاضر و آشنا به نظر میرسند.

در مرکز این صحنه،مسیح به‌ عنوان نماد آرامش و خونسردی در میان آشفتگی قرار دارد. بالاتنه او یک مثلث پایدار و ثابت تشکیل میدهد که او را به نقطه ثقل احساسی صحنه تبدیل کرده است. این ثبات در اشیای روی میز نیز تکرار میشود،اشیای جلوی حواریون آشفته به نظر میرسند، در حالی که اشیای مقابل مسیح به‌ طرز محسوسی منظم‌ تر، آرام‌ تر و باوقارتر هستند.

دستان باز مسیح به ‌صورت ظریفی به شراب و نان اشاره دارد که نماد قربانی قریب‌ الوقوع او هستند. حال بیایید درباره یهودا صحبت کنیم، همان‌ طور که می ‌دانیم، خیانتکار است. این واقعیت به ‌زیبایی به تصویر کشیده شده است. یهودا پس از شنیدن این خبر، به‌ طرزی دراماتیک به عقب خم شده و بالاتنه‌ اش یک مثلث وارونه در مقابل مسیح تشکیل داده است. او خود را از مسیح جدا می ‌کند، اما در عین حال، به‌ نوعی به او نزدیک باقی می‌ ماند، زیرا هر دو به سمت کاسه‌ ای روی میز دست دراز کرده‌ اند.

این همان‌ طور است که مسیح خیانتکار را شناسایی میکند:«آن که با من دستش را در ظرف فرو میبرد، مرا تسلیم خواهد کرد.» پیش ‌تر، هنرمندان معمولاً یهودا را جدا از گروه نشان می ‌دادند.اما شیوه‌ ای که داوینچی یهودا و مسیح را در کنار یکدیگر قرار داده، خیانت را پررنگ‌ تر کرده است.

این نقاشی نه تنها لحظه حال حواریون را به تصویر میکشد، بلکه به اتفاقات آینده نیز اشاره دارد، برخلاف سایر شخصیت‌ ها، صورت یهودا در سایه قرار دارد.او یک کیسه سکه به‌ عنوان رشوه برای خیانت به مسیح دریافت کرده است.این جزئیات ظریف به آینده اشاره دارد.

نشانه‌ های مشابهی نیز در توماس دیده میشود که در سمت راست مسیح قرار دارد. او انگشتش را به سمت بالا گرفته است، انگار میپرسد: «آیا این بخشی از برنامه خداوند است؟» این حرکت همچنین اشاره‌ ای است به لحظه‌ ای است که توماس پس از رستاخیز مسیح، انگشتش را برای لمس زخم‌ های او استفاده میکند. پطرس نیز در دست راستش یک چاقو نگه داشته است که به نقشش در حمله به یکی از مردانی که مسیح را دستگیر میکند، اشاره دارد.

مسیح با آسمان آبی که از طریق سه پنجره پشت سرش دیده می‌شود، قاب‌ بندی شده است. این تصویر حس الهی بودن را بدون نیاز به نمایش هاله ‌ها منتقل میکند.

داستان هر شاگرد از طریق حرکات، موقعیت مکانی و یا حالات چهره او بازگو می‌ شود. تمام این داستان‌ ها در یک نقاشی به هم پیوند می‌ خورند تا به بیننده‌ یاد آوری کنند که وفادار بمانند، خیانت نکنند، شام عشای ربانی را پاس دارند (استعاره ای از تعهد) و حتی تا مرگ همچون یک شهید،وفادار،همانطور که تقریباً تمام شاگردان چنین کردند.

کنت کلارک اظهار میکند:«شام آخر یکی از بزرگ ‌ترین جلوه‌ های قدرت فکری در هنر است» کلارک ما را راهنمایی میکند تا هوش لئوناردو را در شام آخر مشاهده کنیم.علاقه لئوناردو به ارزش ‌گذاری نقاشی به‌ عنوان یک فعالیت فکری، مشابه و برابر با سایر هنرهای آزاد، به‌ طور چشمگیری بر خلق شام آخر تأثیر گذاشت. اگر عناصری در نقاشی حذف میشدند، لئوناردو به‌ عنوان یک داستان‌ گو،نیمی از اثرگذاری خود را از دست میداد. بدون پرسپکتیو علمی، ترکیب‌ بندی اثر تمرکز مستقیم و فوری خود بر عیسی را از دست می‌ داد. او از طریق تکنیک جدیدی به نام پرسپکتیو خطی، سه‌ بعدی و عمق ایجاد کرده است. لئوناردو برای ایجاد این توهم دقیق پرسپکتیو، یک میخ درست بالای شقیقه مسیح در دیوار فرو کرد، ریسمانی به آن وصل کرد و از این ریسمان برای کشیدن خطوط مورب و زاویه‌ ها استفاده کرد؛ برای مخاطبان قرن پانزدهمی که تنها با تصاویر دوبعدی آشنا بودند، این اثر شگفت ‌انگیز بود. این توهم بصری به بینندگان اجازه میدهد که خود را از نظر احساسی جزئی از نقاشی بدانند و وارد صحنه  شوند. بدون نسبت‌ های موسیقیایی الهی،گروه‌ بندی ‌ها از هم گسسته میشدند، یهودا در طرف دیگر میز باقی می‌ ماند و تعادل و هماهنگی‌ ای که در نگاه اول به نقاشی احساس میشود،از بین میرفت. بدون شعر بصری در حالات احساسی شخصیت‌ ها، شاگردان ایستا و بدون تحرک باقی می ‌ماندند. در این حالت، نقاشی اگرچه به‌ کلی بی‌ معنا نمیشد، اما در بهترین حالت،به اثری معمولی تبدیل می‌ گردید.

امروزه با وجود تخریب، این نقاشی توانسته است ارتباط خود را با بیننده حفظ کند. بیان احساسات و حرکات دست حواریون،این اثر را به شاهکاری هنری تبدیل کرده است که انسانیت را به تصویر میکشد.

این نقاشی، با وجود وضعیت آسیب‌ دیده خود، یادآوری میکند که گذشته همیشه به‌ طور کامل قابل بازیابی نیست و همین امر، ارزش آن را بیشتر میکند.

آنچه پس از درک دیدگاه‌ های نظری لئوناردو درباره داستان‌ های روایی، شخصیت‌ ها و عملکرد درونی آنها، همراه با علاقه‌ ی او به نسبت ‌های الهی آشکار میشود، این است که او یک داستان‌ گوی استاد بود.او نقاط متنوعی از داستان کتاب مقدس شام آخر را انتخاب کرد. او هنرهای آزاد مانند پرسپکتیو هندسی علمی، نسبت‌ های موسیقیایی الهی و شعر بصری را با یک داستان روایی ترکیب کرد.او تمام این جنبه‌ ها را در یک ترکیب واحد تلفیق نمود که به عیسی و امر الهی ادای احترام میکند و جنبه‌ ی الهی را در نسبت ‌ها و ترکیب ‌بندی خود جای داده است. همانطور که کلارک بیان میکند:

«این ادبی‌ ترین اثر در میان تمام نقاشی‌ های بزرگ است»

نقاشی شام آخر لئوناردو داوینچی و ارتباط با آسترولوژی

دوازده حواری و ارتباط آن‌ها با زودیاک در شاهکار داوینچی آشکار شدند

این اثر همچنان مورد تفسیرهای مختلف از سوی محققان و هنرمندانی که آن را بازآفرینی میکنند، قرار خواهد گرفت. در واقع، تحلیل این نقاشی و آنچه که داوینچی هنگام خلق آن در ذهن داشته، موضوع بسیاری از کتاب‌ ها و مقالات بوده و همچنان ذهن متفکران در رشته‌ های مختلف علمی را به خود مشغول خواهد کرد.

اما علم نجوم چگونه وارد ماجرا میشود؟ برخی از بینندگان بر این باورند که هر یک از دوازده حواری بازتاب ‌دهنده یکی از دوازده نشانه زودیاک (برج‌ های فلکی) است.

چنین نقاشی پیچیده و شگفت ‌انگیزی قطعاً باید معنایی فراتر از آنچه به چشم می ‌آید داشته باشد.این پرسش که آیا هر حواری با یکی از نشانه‌ های زودیاک در این نقاشی مرتبط است یا خیر، به طور خاصی با ماهیت اسرارآمیز آثار داوینچی هماهنگی دارد.

تحلیل‌ های پیشین که پیشنهاد میکنند هر یک از دوازده شاگرد نماد یکی از انرژی ‌های زودیاک هستند، از سمت راست نقاشی با برج حمل (سیمون) شروع شده و در سمت چپ با برج حوت (بارتولومئو) پایان می ‌یابد، اما به نظر نادرست است. نکته جالب این است که دو جایگاه از حواریون در این ترتیب با نشانه ‌های زودیاک مطابقت دارند، اما این هم صرفاً تصادفی است. با بررسی دقیق‌ تر، یک گروه‌ بندی منطقی و معقول از حواریون بر اساس چهار گروه سه ‌تایی که در نقاشی به چشم میخورند، کاملاً آشکار میشود. در پس ‌زمینه نقاشی پنجره‌ ای با سه قاب دیده میشود که برخی نظریه‌ پردازان آن را نماینده سه روش اصلی در نجوم میدانند.

کاردینال، فیکس، موتابل

این تفسیر با ایده پنجره به‌ عنوان نمادی از گذر زمان یا تغییر فصل ‌ها، که در نجوم نقش اساسی دارد، همخوانی دارد.

عناصر و حالات در تابلو شام آخر

حواریون در لحظه اعلام دراماتیک خیانت قریب‌ الوقوع به مسیح، به طرق مختلف تقسیم شده‌ اند. واضح ترین تقسیم ‌بندی، گروه‌ بندی ‌های سه‌ تایی است که حواریون را به چهار گروه کوچک تقسیم میکند. در نقاشی، شخصیت مسیح دو گروه سه‌ نفره در سمت راست و دو گروه سه‌ نفره در سمت چپ خود دارد که بر اساس اهمیت نسبی آنها (به عبارتی، حواریون برجسته ‌تر نزدیک‌ تر به مسیح نشسته‌ اند) چیده شده‌ اند.

نقاشی سرنخ‌ های بسیار مهمی در مورد گروه‌ بندی‌ های حواریون در سمت راست و چپ مسیح ارائه میدهد. توماس انگشت خود را به نشانه شک بالا برده است و یوحنا با حالتی افسرده تأمل میکند و همچون آینه ‌ای برای شخصیت مسیح در نقاشی عمل میکند.

توماس بر اساس ترتیب زودیاک از راست به چپ به عنوان نماد برج سنبله شناخته میشود. اما او دوقلو است ! توماس با عطارد مرتبط است، نماد او جوزا است، نه سنبله.

مسیح نماد نهایی برج حوت است. یوحنا در رفتار و حتی لباس خود مسیح را بازتاب میدهد و به عنوان تصویر آینه‌ ای مسیح، برج حوت را تجسم میکند.

کلید کشف گروه‌ بندی ‌های حواریون با عنصر آب آغاز میشود، سه نشانه، حواری در سمت چپ مسیح. پطرس با رفتاری شدیداً بی ‌پروا و داغ ، شبیه به مریخ، و حتی با خنجری که دارد، نماد برج عقرب است (مریخ حاکم قدیم عقرب است،زیرا تا آن زمان پلوتو شناخته نشده بود).

یهودا، خائن نماد برج  سرطان است.او کیسه ‌ای پر از نقره در دست دارد! یهودا همچنین نماد ماه تاریک، حاکم برج سرطان، است. یهودا چهره ‌ای سایه ‌وار در نقاشی است که نور را منعکس نمیکند. خائن پنهانی، یهودا، در نقاشی با مسیح یک زوج تشکیل میدهد. شخصیت مسیح، خورشید روشن است، و یهودا ماه تاریک. این ارتباط مستقیم، شواهد نمادین بیشتری ارائه میدهد که یهودا نماد برج سرطان است.

بنابراین نشانه های آبی به صورت موتابل، فیکس و کاردینال از نزدیک ترین به دورترین نسبت به مسیح در اولین گروه نمایان میشوند.

الگوی موتابل، فیکس و کاردینال در سمت راست مسیح ادامه می ‌یابد. توماس، دوقلو، بخشی از سه‌ تایی نشانه ‌های هوایی است. فیلیپ، که به سمت مسیح کشیده شده و با هر دو دست به سمت خود اشاره میکند، به نظر میرسد ونوسی باشد، موهای بلند، بدون ریش، و تقریباً یاد آور نقاشی‌ هایی که در آن ‌ها ونوس حضور دارد. حرکات او همچنین توازن را نشان میدهند که از ویژگی‌ های برج  میزان است. یعقوب، بین توماس و فیلیپ، شگفت ‌زده به نظر میرسد، گویی میگوید: «مطمئناً نه!»

او افکار و گفتار دو حواری دیگر که نماد نشانه‌ های هوایی هستند را کامل میکند.اهمیت و جایگاه او در گروه حواریون با زحل، حاکم کلاسیک برج  دلو، نیز همخوانی دارد.

در انتهای سمت راست نقاشی، شمعون غیور نماد برج  حمل را به خوبی نشان میدهد، چه از نظر شهرت و چه ظاهر سرسخت او. تدیوس که نماد آتش است، به نظر مسن ‌ترین فرد در میان سه ‌گانه آتش است. در الگوی موتابل، فیکس و کاردینال، او در وسط قرار دارد و برج اسد را نمایندگی میکند. متی به‌ صورت پیش‌ فرض نماد برج  قوس است، اما ارتباط او با این نشانه این است که او مأمور مالیات بوده است، نقشی که نیازمند آموزش و تعامل با امپراتوری گسترده روم بود.

نشانه‌ های زمینی به دلایل دیگری جذاب هستند. یعقوب کوچک، که نماد برج  ثور در وسط گروه سه‌ نفره زمینی در سمت چپ دورتر است، ممکن است در واقع خود لئوناردو باشد! لئوناردو یک خورشید در برج ثور بود و شاید شباهت و شخصیت خود را در نقاشی ‌اش بازتاب داده است. اندرو از اعلام مسیح به ‌شدت شوکه و عصبی به نظر میرسد. تصور اینکه حساسیت ‌های برج  سنبله، او متزلزل شده، دشوار نیست.

برتلما، که در سمت بیرونی چپ نقاشی است، کمی جدی و به وضوح نگران به نظر میرسد، او نماد برج  جدی است.

سه‌ گانه زمینی نسبت به دیگر سه‌ گانه‌ های حواریون، تا حدی متعادل‌ تر و با ثبات‌ تر به نظر میرسد، به سه‌ گانه پرجنب‌ و جوش آتشین یا تفاوت ارتفاع سرها در گروه ‌های نزدیک به مسیح توجه کنید؛ سه‌ گانه زمینی بسیار یکنواخت و هماهنگ است.

با تمام بحث ‌هایی که درباره نماد گرایی حواریون به‌ عنوان نشانه‌ های زودیاک مطرح شده، شخصیت مسیح چه نمادی دارد؟

او نماد خورشید است.در برخی از تفسیرهای نجومی، عیسی به‌ عنوان نماد خورشید در نظر گرفته میشود و دوازده حواری نماد دوازده خانه یا بخش زودیاک هستند که پیرامون خورشید قرار دارند. این چیدمان شباهت به نماد خورشید در مرکز نمودار نجومی دارد که بر دوازده نشان تأثیر میگذارد.

او همچنین نماد نهایی عصر حوت به شمار میرود. با استفاده از این چارچوب مرجع، میتوان استدلال کرد که تمام حواریون نماد عصر حوت هستند و هر حواری نماد یکی از دوا داساماها (تقسیم‌ های کوچک ‌تر درون برج حوت) است. مسیح که نماد خورشید است، و حواریون که با سیارات حاکم بر نشانه‌ هایشان مرتبط هستند، به خوبی با نماد گرایی نجومی در نقاشی شام آخر سازگار است. پیش ‌تر به یهودا به‌ عنوان ماه تاریک در تضاد با مسیح به‌ عنوان خورشید روشن اشاره شده است.

حواریونی که نماد مریخ هستند،(پطروس و شمعون)، رو‌ به‌ روی یکدیگراز فاصله‌ ای دور قرار گرفته و حتی به یکدیگر شباهت دارند. این موضوع در مورد حواریونی که نماد عطارد، (اندرو و توماس) هستند نیز صدق میکند، آنها دست‌ ها و انگشتان خود را کشیده‌ اند و رو‌به‌ روی یکدیگر قرار دارند. حواریونی که نماد مشتری هستند (یوحنا و متی)، از یکدیگر رو برگردانده‌ اند (مشتری نیز حاکم قدیمی نشان ماهی بوده است)، در حالی که حواریون ونوسی و زحلی(فیلیپ، یعقوب کوچک، یعقوب بزرگ و برتلما) رو‌ به‌ روی یکدیگر قرار دارند.

نان و شراب روی میز به‌ صورت نمادین به روش‌ های مختلفی تفسیر شده‌ اند، از جمله به‌ عنوان نمایندگان عناصر زمین و آب که به ترتیب با نشان‌ های زودیاک ثور و حوت مرتبط هستند. این تفسیر عناصر آیینی شام آخر را با نمادگرایی نجومی پیوند میدهد.

بحث‌ هایی که در مورد ارتباط حواریون با نشانه‌ های زودیاک مطرح شده، به درستی این موضوع اشاره دارد، اما اگر داوینچی قصد داشته هر حواری را نماینده یک نشانه زودیاک خاص قرار دهد، روش منطقی این کار در نقاشی او آشکار است، عناصر و حالات هر حواری را با یکی از دوازده نشانه زودیاک مرتبط میکنند، بر اساس چهار گروه سه ‌تایی حواریون در این شاهکار فراگیر و بی‌ همتای داوینچی.

 

 

 

Research

www.Marketpsych.com

www.youtube.com/@Aboutartbytatyana

https://corescholar.libraries.wright.esu

www.thearchaeologist.org

https://cosmicintelligenceagency.com/thelastsupper/

www.luxemysteryschool.com

 

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *