Edgar Allan Poe Story
از دوران کودکی مانند آنچه دیگران بودند، نبودم.
مانند آنچه دیگران میدیدند، ندیدم.
نمیتوانستم شور و شوقم را از یک چشمه بگیرم.
غم خود را از یک منشاء نگرفتهام
نمیتوانم قلبم را بیدار کنم
که از نوای یکسانی لذت ببرد
و هرچه عشق ورزیدم، به تنهایی بود.
سپس، در کودکیم، در سپیده دم یک زندگی پرتلاطم
از عمق هرچه خیر و شر است ،
معمایی سربرآورد که مرا بی حرکت نگاه میدارد
ادگار آلن پو.. روحی گمشده در آبهای ماهی و خانه ۱۲.. آنجا که سرود “آیا سراسر زندگانی تنها یک رویاست” ..
او در ۲۷ سپتامبر شهر ریچموند را به مقصد فیلادلفیا ترک کرد اما هرگز به آنجا نرسید. هنگامی که در هفتم اکتبر پیدا شد او لباسهایی را به تن داشت که متعلق به خود او نبود.. او هذیان می گفت و خود را رینولدز صدا میزد.
در وبینار روز پنجشنبه یکم دیماه برگه هایی از زندگی این نویسنده را ورق خواهیم زد.. یکی از داستانهای ترسناک او را مرور و راز قصه های ترسناک او را در نمودار تولدش جستجو خواهیم کرد.