“مار سنگین برنجی”
شکل گیری تفکر
انسان اوليه برای رهايی از ترس و تلاش برای بقا و ماندن درمقابل طبيعت، كه بزرگترين و هراسانگيزترين اتفاق زندگی وی بود به خود طبيعت و نيروهای طبيعی مانند خورشيد، كوه، دريا و نيروهای مافوق طبیعی پناه میبرد. رجوع به اين پناهگاههای روحی برای انسان اوليه، نخستين جرقههای تفكر و بينش اسطورهای را برای ورود به سرزمين انديشه آماده کرد و با همين فكر بود كه به ساختن اولين داستانهای تاريخ آفرينش پرداخت. دکتر ژاله آموزگار در تعریف اسطوره می نویسد: »اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگی ها و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس از حوادث غیرمترقبه. خدایان به این ترتیب خلق می شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل می گردند و گاهی به عکس از شخصیتی تاریخی یا قهرمان معمولی، موجودی اسطوره ای شکل می گیرد. « اسطوره ها اساطیری را خلق کردند که از ابتدایی ترین و کهن ترین شکل های تفکر انسانی هستند.
اسطوره و افسانه
تفاوت میان افسانه و اسطوره را می توان در قداست و راست پنداری اسطوره در مقابل غیر مقدّس و تا حدّی تخیلی بودن افسانه خلاصه کرد. در نظر باورمندان به اين تفاوت، افسانههاو داستانها حكايتهای مردمی هستند كه بر زبان جاری و سينهبهسينه نقل شدهاند و میتوانند اسبابی را فراهم نمايند كه سرانجام اسطوره از آن پديد آيد. زمانی که علم و فلسفه هنوز وجود نداشت، انسان های نخستین برای توضیح رویدادهای طبیعی، مانند زلزله، آتشفشان و رعد و برق، به داستانهای اسطورهای متوسل شدند. این داستان ها به توضیح پدیده های انسانی مانند مرگ، عشق، و رنج کمک می کردند. دراصل تلاشی بودند برای پاسخ به سوالات اساسی و پیچیده انسان مانند منشا جهان، علت رویدادهای طبیعی، سرنوشت انسان و معنای زندگی. در اسطوره، سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد و آن ها اغلب با گره زدن این داستان ها با عقاید مذهبی و باورهای معنوی، به مرور زمان بخشی از فرهنگ و سنت های جامعه خود را شکل دادند.
“انواع اساطیر”
دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق در کتاب،“ اسطوره بیان نمادین“، با توجّه به کارکردهای گوناگون اسطوره، آن را به انواع مختلفی دسته بندي نموده است که خلاصه ی آن به شکل زیر است:
- اساطیر ریشه و بن: مربوط به آفرینش، جهان، آسمان، خورشید، زمین، ستارگان و انسان. به خاستگاه و سرچشمه جهان و آفرینش میپردازند.
- اساطیر رستاخیزی: مربوط به پایان جهان، ویرانی و نابودی، مرگ انسان، هستی و کائنات. به سرچشمه مرگ و رویدادهای پایان دنیا میپردازند.
- اساطیر نجات بخش: دربارۀ رستگاری و نجات بخشی انسان و جهان. این نشان می دهد که در اساطیر ملل، همیشه امید به رستگاری نهایی و نیروهای خیر وجود دارد.
- اساطیر ایزدان و باشندگان متعال: مربوط به هویت و زندگی ایزدان آسمانی و ایزدان برتر. مانند زئوس، ژوپیتر، مردوک و اهورا مزدا.
- اساطیر قدّیسان: زندگی پیامبران باستان مانند کنفوسیوس، زردشت، بودا و مانی که در هالهای از روایات اساطیری قرار گرفتهاند.
- اساطیر کاهنان و شهریاران: روایاتی دربارۀ شهریاران و کاهنان مقدس مانند گیلگمش.
- اساطیر بخت و تقدیر: پیوند میان سرنوشت انسان و حرکت ستارگان و اقتدار خداوند بر سرنوشت کیهان.
- اساطیر باززایی و نو شدگی: جهان، طبیعت و انسان دارای زمانی ادواری هستند و در لحظه تولد دوباره به حیات مادی تجسد مییابند.
- اساطیر یاد و فراموشی: مربوط به سلسله مراتب جوامع باستانی. یاد، پایه زندگی و خلاقیت است و فراموشی به منزله هبوط در ظلمت و مرگ.
- اساطیر پهلوانان: شرح حال و زندگی پهلوانان و قهرمانان یک سرزمین مانند رستم، گرشاسب، سیاوش، هراکلس و آشیل.
- اساطیر جانوران و گیاهان: روایات مربوط به جانوران و گیاهان که در قبایل تقدّس هستند و نقش توتمی ایفا میکنند. ایزدان حیوانی و گیاهی نیز در این گروه قرار دارند. با جلوه ای از قداست در جادوی درمان، شکار یا کشاورزی، نقش مهم ایفا می کنند.
کنترل نیروهای ناشناخته
نمادهای جادویی و قدرت باطنی از دیرباز در فرهنگها و مذاهب متعدد جایگاه ویژهای داشتهاند. این نمادها بهعنوان ابزارهایی برای جذب انرژی مثبت و تقویت قدرت معنوی شناخته میشوند. گربه شانس، بامبوی خوششانسی، فلس ماهی کپور، آینه، نعل اسب، عدد هفت و هشت، مهره مار و … نمونه ایی از آن هاست. تاریخچه کنترل نیروهای ناشناخته به عمق تاریخ بشر بازمیگردد. و در طول زمان و در فرهنگهای مختلف، به شیوههای گوناگونی دنبال شده است. انسانها از دوران باستان به دنبال فهم و تسلط بر نیروهای طبیعی و ماوراءالطبیعه بودهاند که تأثیرات عمیقی بر زندگیشان داشتهاست . در دوران باستان، اعتقادات بسیاری از فرهنگها بر این بود که نیروهای طبیعی مانند طوفانها و زلزلهها، ناشی از خشم خدایان هستند. برای آرام کردن این خشم، مردم به انجام آیینهای مذهبی و قربانیها روی میآوردند. این نوع کنترل به نوعی تلاش برای جلب رضایت خدایان و ایجاد تعادل در جهان طبیعی محسوب میشد.
پیشرفتهای علمی و ظهور فناورهای نوین
با ورود به قرن هفدهم و هجده و پیشرفتهای علم فیزیک و شیمی، انسانها توانستند با استفاده از دانش جدید خود، نیروهای ناشناختهای را که قبلاً غیرقابل کنترل به نظر میرسیدند، مهار کنند. این دانش به تولید ماشینها و ابزارهای پیچیدهای انجامید که به انسانها قدرت بیشتری برای کنترل محیط اطرافشان داد و به انقلاب صنعتی منجر شد. در قرن بیستم، با ظهور فناوریهای نوین، دامنه کنترل نیروهای ناشناخته به حوزههای جدیدی گسترش یافت. در علوم نظامی، کشورها به دنبال ساخت سلاحهای پیشرفتهتر برای کنترل بهتر نیروهای انسانی و غیرانسانی بودند. در حوزه پزشکی، تلاشها به سوی کنترل بیماریها و ارتقاء سلامت انسانها متمرکز شد.
مار در اسطورهشناسی
مار به عنوان یک نماد و سنمبل در اسطورهشناسی، گاهی اوقات حیرتآور و گاهی ترسناک است. این موجود خزنده در طی قرنها در فرهنگها و تمدنهای مختلف به شکلی متفاوت دیده شده است. از یکسو، به عنوان نگهبان حیات جاودان و از سوی دیگر، به عنوان نماینده شر و خطر. این تنوع در تصویر مار، بیانگر نگرشهای متفاوت انسانها نسبت به این موجود شگفتانگیز است. در تمدنهای باستانی“ بینالنهرین”، مار به عنوان نماد قدرت و محافظت به کار میرفت در واقع نگهبانان و محافظان قوی بودند. آثار باستانی مختلف مانند مهرها و ظروف فلزی نشاندهنده اهمیت باروری و زندگی بود، که مار در این زمینه نقش کلیدی داشت. به همین دلیل، تصویر مار در بسیاری از اشکال هنری از جمله نقاشیها و مجسمهها مشاهده میشود. مارها در فرهنگ “مصر” باستان به سبب ارتباط تنگاتنگی که با خدایان داشتند، مورد احترام واقع میشدند. مارها به عنوان نمادهای تجدید حیات و ارتباطی معنوی با دنیای فراموششده و زندگی پس از مرگ شناخته میشدند و در مراسم مذهبی مردم حاضر میشدند. مارها در فرهنگهای آسیای شرقی به نمادی از هماهنگی با طبیعت و قدرت درونی انسانها تبدیل شدهاند و به عنوان موجوداتی جادویی و فراطبیعی که نقشی شگفتآور در سرنوشت انسانها دارند شناخته میشوند. مار نه تنها نمایانگر قدرت و حفاظت است، بلکه به عنوان نمادی از شر نیز در بسیاری از فرهنگها مطرح میشود. این موجود به عنوان یک نماینده فریبنده و شیطانی توصیف شده و نشاندهنده چالشهای ناشناختهای است که انسانها با آن مواجه میشوند. این دوقطبی بودن در تصویر مار موجب میشود که آن را هم به عنوان یک تهدید و هم به عنوان نماینده تحولات انسانی بخوانیم.
نقاشی مار سنگین برنجی
نقاشی مار سنگین برنجی اثر هنرمند مشهور میکل آنژ که بر فراز سقف کلیسای سیستین به چشم میخورد، یکی از باشکوهترین جلوههای هنر رنسانس است. این اثر، جدای از زیبایی بصری و هنریاش، دنیایی از مفاهیم عمیق اسطوره ایی و فلسفی و آسترولوژیکی را در خود جای داده که هر بینندهای را به تأمل و تفکر دعوت میکند و ارتباط پیچیده و معنادار بین انسان و کائنات را به تصویر میکشد. این اسطوره از نوع اساطیر جانوران و گیاهان است.
داستان شاهکار میکل آنژ، در این نقاشی برگرفته از کتاب مقدس است که اشاره دارد به دستور خداوند به حضرت موسی که یک مار برنجی بسازد و آن را بر فراز یک تیر قرار دهد تا هر کس که به آن نگاه کند از گزند مارهای سمی در امان بماند. این نمادها در مسیحیت به عنوان پیشزمینهای برای نجات و رستگاری از طریق ایمان به خداوند تعبیر شد. میکل آنژ از این داستان برای نمایش مفهوم نجات، ایمان و رستگاری استفاده کرده است. این اثر هنری نه تنها از نظر زیباییشناسی قابل توجه است، بلکه از نظر معنایی نیز دارای مفاهیم مذهبی و فلسفی عمیق و پیچیده ایی نیز هست. برای تحلیل ودرک بهتر این نقاشی با من همراه شوید .
نماد شفا و رستگاری
احساس شفا و تجدید زندگی، از همان اولین نگاه به مار برنجی احساس میشود. داستانهای کتاب مقدس که به شفا و نجات مردم به وسیله این مار اشاره دارد، در بطن این نقاشی و چرخش های درون فیگورها نهفته است. مار برنجی، در فرهنگهای گوناگون، نمادی از شفای جسم و روان بوده است. قدرت هنری میکل آنژ در این است که توانسته با ترکیب هنرمندانهای از داستانهای کهن و اصول فلسفی، این مفاهیم را به تصویری تبدیل کند که همگان بتوانند در آن نشانهای از امید، رهایی و رشد روحانی بیابند. این مفاهیم در نقاشی میکل آنژ به شکلی زنده و پویا تجسم یافتهاند. این نقاشی، همچون پلی است که مخاطب را به سفر در دنیای گذشته و حال میبرد و به او از امید به نجات سخن میگوید. رستگاری، دیگر مفهومی است که در این اثر برجسته میبینیم. فلسفه رنسانس، رستگاری را به دستیابی به حالتی برتر از آگاهی و شناخت تعبیر میکند. او با هنرمندی بینظیری به نمایش گذاشته است که چگونه میتوانیم به حالاتی والاتر از آگاهی دست یابیم و رستگار شویم.
تأثیرات عاطفی و بصری رنگها
میکل آنژ در این نقاشیهم مانند بقیه نقاشی های سقف کلیسا از رنگهای زنده و قوی استفاده کرده است تا حرکت و پویایی را را ایجاد کند. رنگهای گرم مانند قرمز و زرد معمولاً برای نمایش قدرت الهی و انرژی معنوی به کار رفتهاند در حالی که رنگهای سرد مانند آبی و سبز برای آرامش و تعادل استفاده شده اند . در این صحنه ی دراماتیک، برای رنگ بدن مارهای سمی از خاکسترهای سرد استفاده شده است و یادآور انرژی های مرگ و پایان و نا امیدی است در حالی که رنگ مار شفا بخش گرم و زنده است . پیکره های آسیب دیده به رنگ های روشن و خاکستری های خاموش نشان داده شده اند که انرژی ها و نیروی حیات از دست رفته در بدن آنها را بیان میکند و صورت های روشن آن ها نزدیک شدن به مرگ را نشان میدهد . رنگ لباس افراد کمک کننده، از رنگ های گرمی چون زرد، نارنجی، قرمز استفاده شده است که قدرت و انرژی حیات و امید را در آن ها را به تصویر میکشد . ترسیم رنگهای تیره از کناره های تابلو و رسیدن آن به رنگ های روشن در مرکز تابلو میتواند حس غم و اندوهی باشد که در حال حرکت به سمت شفا و عبور از تاریکی و رسیدن به نور و قدرت الهی است و هنرمند این تنش را توانسته به صورت پیامی قوی و پر احساس منتقل کند.
تأثیرات پیکره ها و تناسبات
میکل آنژ به دلیل مهارت بینظیرش در نمایش آناتومی بدن انسان شناخته میشود او با دقتی خارقالعاده، عضلات و تناسبات بدن را به تصویر میکشید و از این طریق به آثارش پویایی و قدرت میبخشید. در نقاشی مار سنگین برنجی، او از ترکیببندیهای پیچیده و فیگورهای پرتحرک استفاده کرده که نشاندهندهی درک عمیق او از فرم انسانی در حالات مختلف روحی و جسمی است. او برای کشف و بیان حقیقت در نقاشی مار برنجی با چرخش پیکره هایی که در بدن مارها گیر کرده اند و دچار عدم تعادل شده اند و در حال افتادن بر خاک هستند، و حرکت آن ها به سمت مار برنجی از میان ازدهام افراد که در حال له شدن هستند و تلاش برای نجات به سمت بالا و شفا دارند این واقعیت را به خوبی نشان میدهد که انسان ها در زندگی در لحظات سخت برای بقا تلاش خواهند کرد و این عبور از چالش با رساندن خود به قدرت الهی امکان پذیر است .
آسترلوژی تکاملی و مار سنگین برنجی
نقاشیهای مذهبی همواره تحت تأثیر عوامل گوناگونی از جمله اعتقادات دینی، فرهنگی و حتی نجومی قرار گرفتهاند. در این میان، تأثیرات نجومی به عنوان یکی از عناصر کلیدی در شکلگیری زیباییشناسی و معنای این آثار شناخته میشود. صورتهای فلکی و عناصر اربعه، مانند آتش، آب، خاک و هوا، به طور گستردهای در تعیین رنگها و نمادها در نقاشیهای مذهبی مورد استفاده قرار میگیرند. این عناصر نه تنها در تعیین رنگآمیزی تأثیرگذار هستند، بلکه به غنای معنایی آثار نیز کمک میکنند و ارتباطات عمیقتری با باورهای دینی و فرهنگی برقرار میسازند. از دیدگاه آسترلوژی تکاملی در نقاشی مار سنگین برنجی ابتدا توجه ما بر جنس مجسمه مار شفا بخش است. برنج نام عنصر آلیاژی است که از ترکیب عناصر دیگر تشکیل شده است و اینجا نمادی از قدرت الهی و شفاست که یادآور کیمیاگری روح است و رسیدن به قدرت و آگاهی های برتر. این مار برنجی برای ساخته شدن و رسیدن به این انرژی، ذوب شده و مخلوط شده و متغییر بودن را تجربه کرده و خنک شده است . عنصر آتش در زودیاک نمایانگر انرژیهای پویا و تغییرات سریع است. این عنصر میتواند به عنوان منبع حس شور و خلاقیت در نقاشیهای کلاسیک و به ویژه در مار برنجی سنگین میکل آنژ دیده شود. رنگهای گرم و انرژیهای پویا، نمایانگر تأثیر مستقیم عنصر آتش بر خلاقیت اوست. این عنصر، با تداعی حس تغییر و تحول، بیننده را به دنیایی از تجربههای عمیق هدایت میکند. در دیدگاه آسترولوژی تکاملی، مار برنجی نمادی از چرخههای زندگی و مرگ است که در سراسر هستی وجود دارد. این چرخهها در نقاشی میکل آنژ به گونهای زیبا و دقیق به تصویر کشیده شدهاند و نمایانگر پویایی و تغییر مداوم در جهان هستند. این اثر ما را به تفکر درباره زندگی به عنوان یک چرخه بیپایان از تجربیات دعوت میکند که انسان را به سوی رشد و تکامل سوق میدهد. تصاویری که در این داستان به صورت عمیق و چندلایه روایت شده است، مخاطب را به سفری در جستجوی حقیقت دعوت مینماید. نقاشی مار برنجی، معنایی از تحول و تجدید حیات را با خود به همراه دارد. از دیر باز، مار به عنوان نمادی از پوستاندازی و تجدید حیات شناخته شده است. فلسفه یونان باستان و دیگر مکاتب به مار به عنوان نمادی از چرخه پایانناپذیر زندگی نگاه کرده و آن را موجودی دانستهاند که میتواند به نمادی از تغییر تبدیل شود. در آسترولوژی تکاملی مفاهیم الهی و رابطه انسان با خدا و اتصال به آگاهی بزرگ تر برای رشد و تکامل درکهن الگوی آتش متغییرتعبیر میشود . کماندار با قدرت سیاره ی ژوپیتر برای رهایی از زخم های گذشته ،آوردن آگاهی های بالاتر به زندگی رومزه را برای ما گسترش میدهد تا راه های موثر برای خود را کشف کنیم. قلب و شهود اینجا انتخاب کننده است و ایمان راه نجات است .
نتیجه گیری :
تاریخچه کنترل نیروهای ناشناخته نشاندهنده تلاش مستمر بشر برای فهم و تسلط بر نیروهای طبیعی و ماوراءالطبیعه است و پیشرفتهای علمی و فناوریهای نوین این کنترل را به حوزههای مختلف گسترش دادهاند. در مجموع، این مقاله نشان میدهد که چگونه فلسفه اساطیر با تکیه بر دانش و تاریخچه خود، نقش مهمی در تقویت مهارتها و بهبود زندگی فردی و اجتماعی دارد. در اسطورهشناسی’ به بررسی عمیق نمادهای جادویی و قدرت باطنی در فرهنگها و مذاهب مختلف پرداخته و تأثیر این نمادها را بر زندگی روزمره انسانها تحلیل میکند. این مفاهیم در نقاشی مار سنگین برنجی اثر میکل آنژ به خوبی نمایان است، کیهان به عنوان عنصری پویا و متغیر در نظر گرفته میشود که میتواند بر زندگی انسان تأثیر گذارد. و جایی که مار برنجی، نمایانگر سفری از نادانی به سوی دانش و از تاریکی به روشنایی است. این نقاشی، همچون پلی است به سوی درک بهتر روابط پیچیده بین انسان و کیهان، به عنوان منبعی از الهام و تأمل برای نسلهای آینده که باقی خواهد ماند.
نوشین روستازاده خردجوی آسترولوژی تکاملی
بدون دیدگاه